علیرضا حیدری | شهرآرانیوز؛ وقتی از ویراستاری و درست نویسی سخن میگوییم، نام استاد ابوالحسن نجفی، صاحب کتاب ارزشمند «غلط ننویسیم» هم به میان میآید؛ چه با این کتاب موافق باشیم چه نباشیم. «غلط ننویسیم» زنده یاد نجفی، مشهورترین اثر در این حوزه است و به مناسبت دوم بهمن، روز درگذشت این استاد نام آور نگاهی میکنیم به این کتاب و حاشیهها و نقد و نظرهایی که دربارۀ آن درگرفت.
ابوالحسن نجفی، ۱۳۰۸ در نجف متولد شد و در دوم بهمن ۱۳۹۴ درگذشت؛ هم زبان شناس بود و هم مترجم و هم عضو پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی. بیشتر فعالیتهای ادبی و علمی او در حوزۀ ترجمه متون ادبی، ویرایش، زبان شناسی و وزن شعر فارسی است. او یکی از دقیقترین دایرهها برای طبقه بندی وزن شعر فارسی را تدوین کرد که به دایرۀ نجفی معروف است. به یقین نمیتوان از ترجمههای فراوان وی مانند شازده کوچولو (پس از ترجمههای محمد قاضی و احمد شاملو)، شیطان و خدا، ادبیات چیست؟ و هِنری پیر (ژان پل سارتر)، ضد خاطرات (آندره مالرو)، خانواده تیبو (روژه مارتن دوگار) وکالیگولا (آلبر کامو) یا فرهنگ فارسی عامیانه او گذشت؛ با این حال، نام نجفی با «غلط ننویسیم» گره خورده است. برخی او را به کهنه گرایی در این کتاب متهم میکنند و اینکه برخی دستورها و پیشنهادهایش به روز نیست و نمیتوان از آنها در گفتار و نوشتار امروز استفاده کرد و درواقع معتقدند که نجفی بر وجه ادبی و دستوری بیشتر تکیه دارد و از دریچۀ زبان شناسی کمتر نگریسته است؛ این در حالی است که او خود یک زبان شناس بود. برخی نیز او را وفادار به ادبیات و دستور و ساختار زبان میدانند.
«فرهنگ دشواریهای زبان فارسی»، توضیح و عنوان فرعی این کتاب است و درواقع با این توضیح چشم انداز و هدف زنده یاد نجفی در کتاب مشخص میشود. دلیل برگزیدن نام «غلط ننویسیم» بر این کتاب هم پیشنهاد دکتر نصرا... پورجوادی بوده است. ظاهرا قرار بود عنوان فرعی آن، یعنی «فرهنگ دشواریهای زبان فارسی» عنوان اصلی باشد؛ اما به دلیل جذابیت و بازارپسندی عنوان «غلط ننویسیم» انتخاب شد. درهرحال، کتاب «غلط ننویسیم» هدف معیارکردن نثر فارسی را دنبال میکند.
ابوالحسن نجفی در مقدمۀ این کتاب نکتههای ظریفی را بیان میکند که به خوبی گویای دیدگاه و هدف استاد از تدوین این کتاب است و مینویسید:
«سخن گفتن به فارسی برای کسانی که این زبان را از کودکی آموخته اند ظاهرا کار آسانی است، ما به همان سادگی که نفس میکشیم با دیگران نیز سخن میگوییم؛ اما نوشتن به فارسی به این آسانی نیست. هنگامی که قلم به دست میگیریم تا چیزی بنویسیم، حتی اگر یک نامه کوتاه باشد، غالبا درنگ میکنیم و با خود میگوییم: آیا «آذوقه» درست است یا «آزوقه»؟ «چمدان» یا «جامه دان»؟ «حوله» یا «هوله»؟ «بوالهوس» یا «بلهوس»؟ «خواروبار» یا «خواربار»؟ «طوفان» یا «توفان»؟ «خشنود» یا «خوشنود»؟ «لشکر» یا «لشگر»؟ «انزجار» یا «انضجار»؟ «بنیانگذار» یا «بنیانگزار»؟ نواری که روی زخم میبندند آیا «تنظیف» است یا «تنزیب»؟ هوا «صاف» است یا «صافی»؟ «نواقص» باید گفت یا «نقایص»؟ رئیسم دچار «غیظ» شده است یا «غیض»؟ به من «مظنون» شده است یا «ظنین»؟ و من دچار «محذور» شده ام یا «محظور»؟ آیا حسابم را با طلبکارم «تصفیه» کرده ام یا «تسویه»؟ آیا او میخواهد برای دخترش «جهاز» بگیرد یا «جهیز» یا «جهیزیه» یا «جهازیه»؟ آیا درآمد من دچار «نکس» شده است یا «نکث»؟ و آیا اصلا این دو کلمه به معنای «کاهش» است؟»
به اشتباهات صرفی و نحوی و گرته برداری و وام واژهها و نکتههای زبانی و دستوری هم اشاره میکند و مینویسد: «تردید ما همیشه از بابت املا یا معنای کلمات نیست. وانگهی برای رفع این مشکل کافی است که به یک لغت نامه معتبر مراجعه کنیم و جواب خود را در آن بیابیم. هنگام نوشتن، سؤالهای بسیار دیگری نیز برای ما مطرح میشود که جواب به آنها را در لغت نامههای موجود به دشواری میتوان یافت یا اصلا نمیتوان یافت. مثلاً آیا من «استعفا داده ام» یا «استعفا کرده ام»؟ آیا «بعض شب ها» یا «بعضی از شب ها» دچار بی خوابی میشوم؟ آیا «پیشنهادی را که رسیده بود پذیرفتم» یا «پیشنهادی که رسیده بود را پذیرفتم»؟ آیا خانۀ ما «در جنب مسجد» است یا «جنب مسجد»؟ برگها از درخت «فرو افتاد» یا «فرو افتاده اند»؟ آیا «آنچه گفتی» شنیدم یا «آنچه که گفتی» یا «آنچه را گفتی» یا «آنچه را که گفتی»؟ آیا باید بگویم: «با او نه دوستی و نه آشنایی دارم» یا «با او نه دوستی و نه آشنایی ندارم» یا «با او نه دوستی دارم و نه آشنایی»؟ و سؤالهایی بسیار دیگر.» در این کتاب به مواردی همچون شکسته نویسی و فاصله نگاری و مانند آن چندان توجه نشده است و کلیت کتاب همان است که استاد در مقدمه بیان میکند.
وقتی کتاب «غلط ننویسیم» منتشر شد، مخالفان و موافقان آن به میدان آمدند و بحثهایی جدی در اطراف این کتاب درگرفت. شاید مهمترین آن مقالۀ زبان شناس نامدار دکتر محمدرضا باطنی بود که خرداد ۱۳۶۷ در شمارۀ ۲۴ مجلۀ آدینه چاپ شد با عنوان «اجازه بدهید غلط بنویسیم». (یادآوری این نکته هم لازم است که بگویم، در آن سالها مجلههایی مانند آدینه و گردون و دنیای سخن با رویکردی روشنفکرانه در حوزۀ فرهنگ و ادبیات منتشر میشد.) البته مقالۀ دیگری با عنوان «هیاهو بر سر هیچ» از ایشان هم در همین باره منتشر شد و درواقع بخش دوم همان مقالۀ «اجازه بدهید غلط بنویسیم» بود. بعد از آن هم کریم امامی نقد کوبندۀ دیگری نوشت و به دنبال آن، سیل نقدها روانه شد. نقدها به حدی بود که چند نقدونظر دربارۀ این کتاب در شماره ۴۶ مجلۀ نشر دانش خرداد و تیر ۱۳۶۷ منتشر شد. مقالۀ کریم امامی در همین نشریه با عنوانی طعنه آمیز و جنجالی «زبان شناس یا ادیب؟» چاپ شد.
دکتر باطنی در ابتدای مقالۀ «اجازه بدهید غلط بنویسیم» با اشاره به این دیدگاه رابرت هال، زبان شناس آمریکایی که «طرف داران پاکی زبان همواره از تغییرات زبان شکوه کرده اند، ولی غیر از آه و ناله طرفی نبسته اند»، نوشت: «من بدون آنکه قصد اسائه ادب داشته باشم، تصور میکنم آنچه رابرت هال ذکر میکند، درباره آقای نجفی و جنگی که با عنوان رعب انگیز غلط ننویسیم فراهم آورده اند، موبه مو صدق میکند.» در ادامه هم با ذکر نمونههایی مواردی را از آنچه استاد نجفی در کتاب آورده است، نقد میکند.
انتقادهای دکتر باطنی، استاد زبان شناسی دانشگاه تهران، ادامه داشت و از جمله در گفت وگویی با عنوان «گفتار و خط فارسی» که در مجلۀ بخارا منتشر شد، دربارۀ خط و دستور نوشتن آن و اینکه چه کسی درستتر میگوید، به تندی به اعتراضاتش ادامه داد: «هیچ مرجعی نمیتواند بگوید که من تعیین کنم که چه درست است و چه درست نیست؛ تا آنجا که به زبان مربوط میشود زبان معنی خودش را میرساند، مردم واژه میسازند، لغت میسازند و خیلی از اینها وارد زبان میشود، خیلیها پس از مدتی به عنوان زبان عامیانه از بین میرود. منتها خط و زبان نوشتاری به اصطلاح همیشه محافظه کارتر است و دیرتر حرکت میکند.
الان ما میگوییم «می گم»، ولی اگر آن را بخواهیم بنویسیم میشود «می گویم». درباره خط همه جای دنیا هم همین طور است و خط از گفتار عقب است. خط انگلیسی را اگر نگاه کنید الان بیان کننده تلفظ زبان انگلیسی نیست؛ مثلاً کلماتی هستند که املای خاصی دارند که زمانی آن طور تلفظ میشدند، ولی الان دیگر آن طور تلفظ نمیشوند، اما شکل نوشتاری همان طور باقی مانده است. کشورهایی هم هستند که به دلایلی خاص توانسته اند خطشان را عوض کنند، یعنی اینکه خطشان را با گفتار هماهنگ کنند، اما درباره خط فارسی مسئله چیز دیگری است. چون ما اصلا خطمان معلول است.»
البته دکتر باطنی بعدها در گفت وگویی دربارۀ این نقدهای صریحش گفته بود: «وقتی این مقاله را نوشتم نسبت به کتاب ابوالحسن نجفی نقد داشتم و هنوز هم معتقدم که نقدم درست بود، اگرچه پس از نوشتن آن قدری بابت لحن مقاله به فکر فرو رفتم و بعدها در جلسه فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی که زنده یاد نجفی هم حضور داشت، در حضور جمع بابت لحن مقاله از او عذرخواهی کردم. بالاخره نجفی فردی بود که سالها در حوزه زبان و ادبیات فارسی زحمت کشیده بود و لحن مقاله من نسبت به او خوب نبود و من هم نیاز دیدم که از او عذرخواهی کنم، اما درباره محتوا نقد درستی بود و همین نقد باعث شد که دو جریان در جامعه آن روز شکل بگیرد.»
بهاءالدین خرمشاهی، نویسنده، ادب پژوه و عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی، در نشستی که با موضوع «پیرایش» در دفتر پاسداشت زبان فارسی حوزه هنری تهران برگزار شده بود، با لحنی تقریباً تند دکتر باطنی را خطاب قرار داده و گفته بود: «آقای دکتر باطنی گفت اجازه دهید غلط بنویسیم و با این اظهارنظر، همه را شوکه کرد! چون یک زبان شناس مطرح بود و طرح چنین موضوعی از طرف کسی، چون ایشان باعث تعجب شد. میگفتند که هرچه مردم بگویند درست است!... چرا با غلطها کنار بیاییم وقتی که امکان اصلاح داریم؟! هر محیطی به تمیزسازی نیاز دارد وگرنه همۀ پدیدهها میل به آنتروپی به معنای هرزش و هرز روی دارند.
میل به کوتاه کردن واژه ها؛ به عنوان مثال به جای «از» بگوییم «ا»! ما باید با این قبیل جریانها مقابله کنیم. البته نه با جدال! مبارزه حادی لازم نیست و کافی است در این باره روشنگری کنیم؛ باید مخاطب را روشن کنیم نه خاموش. در هر زبانی غلطهای مشهور رخ میدهد؛ چه آوایی و چه معنایی.» حسین معصومی همدانی، منتقد و استاد دانشگاه هم واکنشها را علمی نمیداند و به طنز میگوید که برخی دوست داشتند اجازه داشته باشند غلط بنویسند. جدالی که بر سر این کتاب درگرفت، از حوزه کتاب شناسی خارج شد و مانند بازی فوتبالی شد که نه تنها بازیگران آن مشغول دعوا هستند؛ بلکه داور و تماشاگران نیز به آنها اضافه شده اند.
دانستن و خواندن نظر مهدی صالحی دربارۀ «غلط ننویسیم» که در جایگاه ویراستار و دبیری انجمن ویرایش است، میتواند مهم باشد. ایشان در گفت وگویی با ایبنا بیان کرده بود: «نجفی، پیشگام در برنامه ریزی زبانی عرصه نوشتار بود و هجمههای زیادی به «غلط ننویسیم» وارد شد و بروز هیاهوهای بیرونی راه را برای پرداختن به آن و به روزرسانی و کارآمدسازی اش بست. میتوان گفت این اثر یک الگو و پروژه ناتمام است که باید به روز شود و براساس آن جلو برویم، متنها را نظارت و شیوههای جدید بیانی را شناسایی کنیم تا هر شیوه جدید حکم مهاجم را برای ما پیدا نکند و در اتفاقات زبانی غافلگیر نشویم.»